افغانستان، تجربه نوين تعدداحزاب سیاسی
محمد اسحاق فياض محمد اسحاق فياض

هرچند يك سال اندي به انتخابات رياست جمهوري ومجلس نمایندگان افغانستان باقي مانده است، اما تب و تاب سياسي درافغانستان هروز داغ و داغ تر شده مي رود، دراين روز ها احزاب متعددي ظهور مي كند و ائتلاف ها و جناح هاي متفاوتي اعلام موجوديت مي نمايند. باتصويب قانون احزاب سیاسی در در سال گذشته پس ازيك تغییرات اندک  اكنون زمينه براي احزاب و جناح ها و ائتلاف هاي متعدد هموار شده است. مسوده این قانون كه از سوی وزارت عدلیه تهیه شده بود و برای بررسی و تصویب به پارلمان افغانستان ارسال گردیده بود؛ رای نمایندگان مردم شکل اجرایی به خود گرفت و تصویب شد.

تصویب قانون احزاب، نزديك شدن دو انتخابات مهم و سرنوشت سازرياست جمهوري و پارلماني  سب گرديده است تا یک نگاه کوتاه به ویژگی احزاب انداخته شود که تا کنون به صورت رسمی در طول 6 سال و اندي به فعالیت خود ادامه داده است.

البته این نکته را نباید از نظر دور بداریم که ساختارهای احزاب در افغانستان به هیچ وجه به استندرد بین المللی خود نرسیده و تعریفی که از احزاب سیاسی و ساختارهای تشکیلاتی و ارتباط مردمی آن كه در دانش سیاسی ارایه گردیده است، احزاب افغانستان بسیار از آن فاصله دارد. تصویری که از احزاب سیاسی در دانش سیاسی ارایه گردیده است هویت آن را فقط می توان در کشورهای توسعه یافته غربی یافت. احزاب سیاسی در واقع در این کشورها از ساختار دموکراتیک و سازمان یافته ای برخوردار است، اعضای آن به صورت مهره هایی است که به صورت اتومات در سایه میزان فعالیت ها و لیاقت ها و صلاحیت ها در رده های مختلف حزبی بالا می آیند تا به دبیرکلی حزب می رسند، درآمدهای اقتصادی و مصارف حزب نیز آشکار و روشن است و در کنگره سالانه حزب مورد ارزیابی قرار می گیرد.

کنگره سالانه مهمترین گردهمایی حزبی طی یک سال است که سیاست های کلی، مصارف و منابع درآمد اقتصادی، کارکردها و چالش ها و استراتژی آینده حزب مورد ارزیابی قرار می گیرد و رده های مختلف حزب در همین کنگره به مقامات بالای حزب ارتقا می یابند یا از مقامات شان پایین می آیند.

چنین ساختاری شباهت زیادی به یک دولت دارد. در دولت های غربی ساختارگرایی نقش اول را در استحکام و پایداری دولت ها دارد. افراد از رئیس جمهور یا نخست وزیر گرفته تا پایین ترین رده دولتی در واقع مهره هایی هستند که در مقامات مختلف نقش ایفا می کنند و کارهای اجرایی دولت را به پیش می برند، به همین جهت تغییرات زیادی در سیاست ها و استراتژی کلی دولت ها در کشورهای غربی بوجود نمی آید. چنانچه در احزاب سیاسی این کشورها نیز تغییرات زیادی با تغییر چهره های حزبی رونما نمی گردد. استراتژی و ایدیولوژی و سیاست کلی احزاب همیشه ثابت و پایدار است.

اما ساختار احزاب در کشورهای در حال توسعه تفاوت چشم گیری با احزاب سیاسی غرب دارد. ویژگی های بومی و رفتارهای سنتی حاکم در جامعه نقش زیادی در شکل گیری و ساختار احزاب دارد، به همین دلیل روند شکل گیری و ساختارهای احزاب در کشورهای مختلف جهان سوم تفاوت های چشم گیری نسبت به همدیگر دارند. ولی اگر به ویژگی های کلی این احزاب نظر انداخته شود، می توان به ویژگی های زیر اشاره کرد:

اول در روند شکل گیری احزاب در کشورهای در حال توسعه، گرایش های قومی رنگ و بوی زیادی دارد، در واقع بسیاری از احزاب تشکل یافته در جهان سوم هویت قومی خود را در قالب احزاب سیاسی ظاهر ساخته است، احزابی که با این ویژگی تشکل یافته است، آنها را می توان در کشورهای آفریقایی، آسیای میانه، خاورمیانه و شبه قاره هند می توان دید، که با اهداف و خواسته های قومی شکل گرفته اند.

دوم صبغه های مذهبی عامل دیگر تشکل های سیاسی در جهان سوم می باشد، احزابی که با اهداف دینی و مذهبی شکل گرفته اند در جهان نمونه های زیادی را می توان دید، احزاب متعدد مذهبی در هند، احزاب یهودی با اهداف صهیونیستی، احزابی چون اخوان المسلمین و القاعده در جهان اسلام و ... با هویت های مذهبی شکل گرفته اند.

در حالیکه در غرب احزاب با نوع گرایش های اقتصادی و اجتماعی شکل گرفته است، این گرایش با نگاه لیبرالی به جامعه و اقتصاد جامعه داشته است یا نگاه چپی و سوسیالیستی به جامعه تمامی احزاب غربی با همین هدف و منظور ساخته شده اند و همه از این دو نوع از گرایش خارج نیستند. اما آنچه تفاوت ها را میان احزاب در غرب ایجاد کرده است در میزان گرایش به جریان چپ و راست و یا لیبرالیستی و سوسیالیستی است.

از آنجاییکه احزاب در کشورهای در حال توسعه با اهداف و نیازهای متفاوتی شکل گرفته اند، ساختار چنین احزابی نیز از ویژگی های متفاوتی نسبت به غرب برخوردار است. به طور کلی می توان چنین ادعا کرد که حالت کاریزمایی در چنین احزابی نقش زیادی دارد، کسی و یا کسانی در چنین احزابی (مذهبی یا قومی یا قومی مذهبی) به شخصیت های سیاسی مبدل گردد و یا رهبری و دبیرکلی حزب را بدست آورد که در قدم اول نقش مذهبی یا قومی گسترده ای را در جامعه داشته باشد، به همان میزان که شخصیت مذهبی و یا قومی، نقش کاریزمایی در درون جامعه پیدا می کند به همان میزان نقش او در حزب نیز تثیبت می گردد. لذا در احزاب جهان سوم افراد و اعضای احزاب به صورت ساختارمند و سیستماتیک بالا نمی رود. نقش اجتماعی، مذهبی و قومی و گاه اقتصادی می تواند جایگاه او را در احزاب بالا یا پایین بیاورد.

البته در جهان سوم گاهی اوقات تعدد احزاب خود چالش بزرگی را در جامعه پدید می آورد، زیرا احزاب با گرایش ها و اندیشه های متفاوت قارچ گونه ظهور می کند که تعدادی متأثر از فرهنگ غربی و یا ایدیولوژی های متعدد و متفاوت غربی در قالب چپی و راستی و لیبرالیستی و سوسیالیستی آن است که با باورهای سنتی جامعه سازگاری ندارد و با احزاب مذهبی و یا قومی درگیری پیدا می کنند به همین دلیل در کشورهای جهان سوم احزاب به مراتب نسبت به کشورهای غربی زیاد بوده و احزاب با یک دیگر درگیری های فراوانی داشته اند.

با توجه به این پس منظر احزاب افغانی که در طول 6 سال و اندي گذشته شکل قانونی به خود گرفته حتی ساختار پایین تر از دیگر کشورهای جهان سومی دارد.

اکنون  حدود 100 حزب در این کشور به صورت رسمی به ثبت رسیده است، تمامی ویژگی هایی را که یاد کردیم دارا می باشد. اما آنچه که سیر قهقهرایی را در بیشتر این احزاب بوجود آورده فردگرایی در احزاب است معمولاً احزاب در افغانستان از بدو تشکیل تا ادامه حیات خود، در دستان یک فرد می چرخد و رهبری و هدایت می گردد. هویت احزاب افغانی معمولاً در ساختار تک رهبری شکل می گیرد، که رهبری آن در نشست های سالانه حزبی به کسی یا کسان دیگری انتقال نمی گردد و بسیار اتفاق افتاده است که سال ها می گذرد اجلاس سالانه یا نشست عمومی حزب برگزار نمی گردد و حزب به مرور زمان در چنگال عده ای محدود اداره می گردد.

در عین حالیکه شفافیت درآمد مالی و مصارف احزاب در قانون احزاب قید شده است اما احزاب افغانی، درآمدها و منابع مالی آنان جزء اسرار و معماهایی است که هرگز قابل حل نیست و حتی برخی از اعضای حزب هم نمی دانند که از کجا و چگونه منابع مالی حزب تامین می گردد. در دوران جهاد هر چند که احزاب کاملاً هویت های مذهبی و قومی به خود گرفته بود و یا در احزاب چپ فراکسیون های حزب در قالب قوم و مذهب شکل گرفته بود، اما در طول 5 سال احزاب زیادی با بدنه کوچک شکل گرفته شعار فرامذهبی و فراقومی سرمی دهند. اما چنین احزابی نقش زیادی در جامعه افغانی ندارند و با توجه به ساختارهای اجتماعی در افغانستان، اگر چنانچه همین احزاب هم بزرگ شود و نقش اجتماعی و پایگاه کلانی را در میان مردم پیدا کند، خود به گرایش های قومی و مذهبی در قالب فراکسیونهای حزبی جلوه خواهد کرد.

به هر حال احزاب افغانی با تمام کاستی هایی که دارد، تجربه نوینی است که نسل جوان افغانی آن را تجربه می کنند و نیز با توجه به وضعیت سیاسی، نظامی در کشور، نقش احزاب زمانی بیشتر برجسته می شود که زمان انتخابات پارلمانی با ریاست جمهوری نزدیک شود، در آن زمان تشکل احزاب و ائتلاف ها و انحلال ها به اوج خود می رسد ویژگی هایی که در بیشتر کشورهای جهان سوم وجود دارد.


August 3rd, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات